کسی انشا درباره مدرسه خیالی میتونه بنویسه؟

تمام سرم غرق در امواج هیاهوی مدرسه در حال فرو رفتن است چگونه میتوانم همچین حس معنوی ای را توصیف کنم هنگامیکه در حیاط مدرسه یمان برای تک تک دانش آموزان بال های پرواز آوردند بال هایی رویایی برای یادگیری پرواز در کمالات بی انتهایمان! تمام پر از طلا پوشیده شده است واقعا برازنده پرواز در قعر اسمانهاست ناگهان صدایی ملایم مرا از افکارتم به بیرون پرتاب میکند دخترم این بال ها مال توست چرا هینجوری وایستادی ای امتحانش کن بال ها به من هر لحظه نزدیک و نزدیک می‌شوند و هیجانات هر لحظه درحال فوران است اوه خدای من اینها مال من خواهد شد من با این بالها پرواز خواهم کرد و به اوج تعلیم خواهم رسید این ثمره زندگیم خواهد بوددد من با این بالها میتوانم به اعماق دانش سفر کنم و درونش غوطه ور شم خدای من باورم نمیشود آن روز بهترین روز زندگیم بود بهترین خوابی بود که در تمام عمرم چشیده بودم